۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

سروده 8



اخبار زیادی در مورد وضعیت دریاچه ارومیه در آذربایجان بگوش میرسند که بهیچ وجه مثبت نیستند. با توجه به وضع دریاچه های پریشان، مهارلو و بختگان در استان فارس که حالت مشابهی را تا رسیدن به نابودی کامل طی کردند و کسی نیز به روی خود نیاورد (شاید اگر همان موقع کسانی از گوشه و کنار ایران به اعثراض برمیخاستند وضعیت رودخانه ها و دریاچه های کشور به اینجا نمیکشید)، بهمراه دیگران ساکت بودن و نگریستن را صواب ندیدم هر چند که از راه دور میتوانم که تنها عملا نظاره گر باشم.
برای کسانیکه در جریان نیستند : مشکل بستن آبهای ورودی به دریاچه از طریق ایجاد سد و استفاده های گذرا و کوتاه مدتی کشاورزی از رودخانه های ورودی به دریاچه ها هست که در کنار حفر بیرویه چاه های ژرف بیداد میکند. برزگران چند صباحی خوش هستند و نمی اندیشند که  "وای اگر از پس امروز بود فردایی" .


بر کوه  دگر نه برف ماندست و نه  یخ           خشکیده گل و نه آب باشدش، آوخ
یاران  همه  فارغند  و  دل  نا  نگران           افتاده  بر آب  همچو بر کشت ملخ


۲ نظر:

  1. درود
    این وبلاگتونم عالیه.چه اشعار زیبایی. چه با استعدادید.خوشا به سعادتتون

    پاسخحذف
  2. درود بر فرهاد عزيز
    شعرت از نظر محتوا حرف ندارد؛ اما به نظرم عبارت "باشدش" هارموني لازم را با "ماندست" ندارد.
    در عين حال تركيب "دل نانگران" محشر است.
    موافق باشي ...

    پاسخحذف